تنها چند ماه پس از پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن ماه سال 57 بود که حضرت امام خمینی (ره) در دوم اردیبهشت سال 58 رسماً فرمان تشکیل سپاه پاسدارن انقلاب اسلامی را صادر کردند.
در آن زمان اما شاید هیچ کس فکر نمیکرد این سازمان نوپا که برای حفاظت از انقلاب ملت ایران به وجود آمده است، در مدتزمان کوتاهی تنها چند سال پس از تأسیسش بتواند در مقابل انواع تهدیدات پیچیده داخلی و خارجی علیه نظام اسلامی ایستادگی و با آنها مقابله کند.
در آغازین روزهای پس از پیروزی انقلاب و تشکیل کمیتههای انقلاب، دولت موقت که موافق استقلال عمل کمیتههای انقلاب نبود و به فکر ایجاد نیرویی تحت عنوان گارد ملی و تحت نظر خود افتاد.
بر همین اساس، با پیشنهاد مرحوم مهدی بازرگان رئیس دولت موقت، مرحوم حجتالاسلام حسن لاهوتی حکمی از امام برای تأسیس این نیرو دریافت میکند و ابراهیم یزدی هم از سوی دولت موقت مأمور همکاری با حجتالاسلام لاهوتی شد.
محسن رفیق دوست اما، در خاطرات خود روایت دیگری از تشکیل سپاه دارد که براساس آن فکر ایجاد نیرویی غیر از ارتش برای دفاع از انقلاب، اولین بار از سوی شهید محمد منتظری مطرح شده است.
وی در بخشی از خاطرات خود درباره تشکیل سپاه میگوید: اوایل اسفند – احتمالاً 9 اسفند – آیتالله بهشتی که برای دیدار حضرت امام به مدرسه علوی آمده بود مرا صدا زد و گفت: «حاج محسن، حضرت امام الان حکم تشکیل سپاه پاسداران را زیر نظر دولت موقت به آقای لاهوتی دادند، بهتر است شما هم در این سپاه باشی. بلافاصله به محل جلسه در پادگان عباسآباد رفتم. وارد اتاق شدم. دیدم عدهای از آقایان ازجمله دانش منفرد آشتیانی، غلامعلی افروز، ابراهیم سنجقی، علیمحمد بشارتی، مرتضی الویری و چند نفر دیگر حضور دارند. آقای تهرانچی و آقای هاشم صباغیان هم از طرف دولت موقت آمده بودند. کاغذی برداشتم و روی آن نوشتم بسم الله الرحمن الرحیم – سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تشکیل شد: 1. محسن رفیقدوست. بقیه هماسمهایشان را نوشتند و سپاه پاسداران تشکیل شد. هفت نفر بهعنوان شورای فرماندهی انتخاب شدند. آقای دانش آشتیانی شد فرمانده سپاه، آقای غلامعلی افروز مسئول امور پرسنلی، آقای محمدعلی بشارتی مسئول اطلاعات، آقای الویری مسئول روابط عمومی و من هم مسئول تدارکات شدم.»
سپاه کمکم داشت شکل میگرفت که گروهای دیگر وفادار به انقلاب نیز تشکلهای جداگانهای را برای حفاظت مسلحانه از انقلاب اسلامی به وجود آوردند. یکی از این تشکلها در پادگان جمشیدیه تهران و با حضور جواد منصوری، عباس آقا زمانی (ابو شریف)، عباس دوزدوزانی و ابراهیم حاج محمد زاده تشکیل شد و رابط این گروه با شورای انقلاب مرحوم آیت الله موسوی اردبیلی بود.
گروه دیگر هم، گارد دانشگاه بود که زیر نظر شهید محمد منتظری اداره میشد. این گروه که در ارتباط با شهید بهشتی بود، از افرادی که در فلسطین آموزش چریکی دیده بودند تشکیل میشد و در کنار آنها برخی افسران ارتش مانند شهید کلاهدوز، شهید نامجو و کتیرایی را نیز برای آموزش نیروها به کار گرفت.
حدود 4 گروه مسلح با یک هدف مشترک به نام حراست از انقلاب شکل گرفته بود که هرکدام از آنها حفاظت از انقلاب اسلامی را وظیفه خود میدانستند اما بروز اختلافات و اصطکاک بین آنها اجتناب ناپذیر مینمود. لذا ضرورت ادغام این تشکلها و تشکیل یک سازمان منسجم بیش از پیش احساس میشد.
بنابراین، نمایندگانی از این چهار گروه در جلسهای گرد هم میآیند و میپذیرند که با یکدیگر ادغامشده و سازمانی منسجم و یکپارچه را به وجود بیاورند تا بهوسیله آن بتوان به اوضاع امنیتی کشور سر و سامانی داد.
محسن رفیقدوست که آن روزها در سپاه پاسداران زیر نظر حجتالاسلام لاهوتی فعالیت میکرد، در بخشی از خاطرات خود این موضوع را اینچنین روایت میکند: احساس میکردم این سپاهی که در حال شکلگیری است، سپاهی نیست که مدنظر امام (ره) بوده است. از طرف دیگر در 3 تشکل دیگر هم نیروهایی به صورت مسلح فعالیت میکردند که شامل گارد انقلاب تحت نظر ابو شریف، گارد دانشگاه (پاسا) با نظارت شهید محمد منتظری و افراد گروههای مسلح مبارز قبل از انقلاب که سازمان مجاهدین شکل داده بود، میشدند. پائیز 58 ابوشریف و شهید منتظری و شهید محمد بروجردی از سوی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی را دعوت کردم و در اتاقی که در آنجا جمع شده بودیم را قفل کردم. یک کلت کمری 45 داشتم آن را روی میز گذاشتم و گفتم افرادی که از هر 4 گروه موجود میشناسم، همه یک هدف را تعقیب میکنند که ایجاد نیرویی برای حفاظت از انقلاب است. شما مبنای قانونی ندارید. حکم ما از سوی امام (ره) است که ما را مجاز به فعالیت زیر نظر دولت موقت کرده است. انتقاد عمده آنها به سپاه نظارت دولت موقت بر آن بود که گفتم درهرصورت این حکم امام (ره) است. گفتم اگر در این جلسه نتوانیم به نتیجهای برسیم، اول شما 3 نفر را میکشم، بعد خودم را و همه را راحت میکنم. خوشبختانه در آن جلسه به این نتیجه رسیدند که حرف منطقی است و بهتر است بنشینیم و باهم مذاکرهای برای ادغام انجام دهیم. قرار شد از هرکدام از این مراکز 3 نفر انتخاب شوند. این 12 نفر بنشینند و بحث ادغام را پیگیری کنند.
پس از آن گروه سه نفرهای متشکل از محسن رضایی، محین رفیقدوست و عباس دوزدوزانی در اواخر فروردین ماه سال 58 در قم نزد امام میروند و با توجه به مشکلاتی که سپاه با دولت موقت داشت، استدلال می کنند که سپاه باید زیر نظر شورای انقلاب اداره شود. حضرت امام هم در این دیدار ضمن پذیرش این درخواست، دستور تشکیل یک سازمان منسجم و مکتبی را صادر میکند و هاشمی رفسنجانی از طرف شورای انقلاب به عنوان نماینده برای پیگیری کارهای سپاه انتخاب میشود.
در پی این فرمان، همان گروه 12 نفره اساسنامه سپاه پاسدارن انقلاب اسلامی را در 9 ماده و 9 تبصره تهیه و تصویب میکند و به دنبال آن شورای انقلاب حکم اعضای شورای فرماندهی سپاه را ابلاغ در تاریخ دوم اردیبهشت 58 طی اطلاعیهای شروع به کار سپاه را اعلام میکند.
بر این اساس اولین شورای فرماندهی سپاه پاسداران متشکل از جواد منصوری به سمت فرمانده و عضو شورای فرماندهی، عباس آقا زمانی (ابوشریف) به سمت مسئول واحد عملیات و عضو شورای فرماندهی، علی محمد بشارتی و بعدها محسن رضایی به سمت مسئول اطلاعات و تحقیقات و عضو شورای فرماندهی، سید اسماعیل داودی به سمت مسئول اداری و مالی، محسن رفیقدوست به سمت مسئول تدارکات و مرتضی الویری به سمت مسئول روابط عمومی تشکیل میشود.
درپی این تصمیم، جواد منصوری اولین فرمانده سپاه در تاریخ 58/2/11 با صدور اطلاعیهای 8 مادهای دستورالعمل جدید سپاه را صادر و طی آن نکاتی را به پاسداران انقلاب اسلامی تذکر میدهد.
در این برهه زمانی سپاه با اینکه سازمانی نوپا و متشکل از جوانان انقلابی بود، فعالیتهای خوبی در دفاع از انقلاب و مقابله با ناامنیها از خود نشان میدهد، از جمله مقابله با قائلههای تجزیهطلبانه و ضد انقلاب در خوزستان و کردستان و مقابله با عوامل نفوذی در دستگاهها و نهادهای انقلابی و کشور. اقدامات سپاه تا حدی چشمگیر بود که حضرت امام در 29 مرداد سال 58 زمانی که عدهای از اعضای شورای فرماندهی سپاه برای ارائه گزارش به حضرت امام به شهر قم میروند، امام خمینی در تجلیل از اقدامات پاسداران میفرمایند:«من از سپاه راضی هستم و به هیچ وجه نظرم از شما برنمیگردد. اگر سپاه نبود، کشور هم نبود. من سپاه پاسداران را بسیار عزیز و گرامی میدارم. چشم من به شماست. شما هیچ سابقهای جز سابقه اسلامی ندارید. سلام مرا به همه برسانید. من از همه شما متشکرم. من به همه دعا میکنم.» (صحیفه امام، ج 9 ص 314)
اما دوم اسفندماه 58 زمانی که بنیصدر فرمانده کل قوا میشود، روز بعدش منصوری از فرماندهی سپاه استعفا میدهد. معاونت فرهنگی و کنسولی وزارت امور خارجه، سفارت ایران در پاکستان، ریاست مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی وزارت امور خارجه و سفارت ایران در چین از جمله مسئولیتهای او بعد از فرماندهی سپاه است و هم اکنون نیز به عنوان پژوهشگر تاریخ معاصر فعالیت میکند.
پس از طی دوره 10 ماهه فرماندهی منصوری، عباس دوزدوزانی فرماندهی سپاه را به مدت 3 ماه بر عهده میگیرد، اما او هم به دلیل مخالفتهای رئیس جمهور وقت، استعفا میدهد و از این مسئولیت کنار میرود. دوزدوزانی بعدها در کابینه شهد رجایی به عنوان وزیر ارشاد منصوب میشود و پس از آن به عنوان نماینده مردم تبریز و تهران در مجلس انتخاب میشود و در دوران اصلاحات به ریاست شورای شهر تهران و معاونت وزیر علوم میرسد.
فرمانده بعدی سپاه عباس آقا زمانی معروف به ابو شریف بود که در تاریخ 2 خرداد 1359 طی حکمی از سوی ابوالحسن بنیصدر فرمانده وقت کل قوا به فرماندهی سپاه پاسداران منصوب شد اما کمتر از یک ماه بعد در تاریخ 27 خرداد 1359 استعفا کرد.
فرماندهی و بنیانگذاری واحد عملیات سپاه، فرماندهی کل سپاه پاسداران، سفارت جمهوری اسلامی ایران در پاکستان، نمایندگی قائممقام وقت رهبری در امور افغانستان از جمله مسئولیتهای ابوشریف بوده است.
پس از استعفای ابوشریف، بنیصدر در تاریخ 22 تیر 59 حکم فرماندهی سپاه را برای مرتضی رضایی صادر میکند. اما رضایی حکم صادره از سوی بنی صدر را فاقد اعتبار دانشت و خواستار صدور حکم فرماندهی از سوی حضرت امام شد. در تاریخ 28 تیرماه 59 این حکم به تأیید حضرت امام میرسد و ایشان در این تاییده نوشتند: «فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شما مورد تأیید است و لازم است با جدیت مواظبت کنید که احکام اسلام در سپاه پاسداران به مورد اجرا گذاشته شود.»
پس از مرتضی رضایی، شورای فرماندهی سپاه به دستور حضرت امام، 3 نفر را برای فرماندهی سپاه انتخاب میکند. این سه نفر عبارت بودند از شهید محمد بروجردی، شید یوسف کلاهدوز و محسن رضایی.
محسن رفیقدوست با درخواست شفاهی از شهید بروجردی میخواهد که وی از پذیرفتن فرماندهی سپاه صرف نظر کند و او هم قبول میکند و شورای فرماندهی سپاه شهید کلاهدوز را به عنوان فرمانده سپاه انتخاب میکند.
رفیق دوست در بخش از خاطرات خود دلیل نپذیرفتن فرماندهی سپاه از سوی شهید کلاهدوز را این چنین عنوان میکند: « شهید کلاهدوز صبح زود فردای آن روز به منزل من مراجعه کرد. از زیر عبایش قرآنی درآورد و مرا به آن قرآن قسم داد که او را فرمانده نکنیم، دلیلی هم برای اصرار خواسته خود مطرح کرد. پرسیدم چهکار کنیم؟ گفت محسن را انتخاب کنید».
به این ترتیب شورای فرماندهی سپاه محسن رضایی 27 ساله را به عنوان فرمانده سپاه پاسدارن انقلاب اسلامی انتخاب میکند و محسن رضایی حدود 16 سال فرماندهی سپاه را برعهده میگیرد، سالهایی که جنگ تحمیلی یکی از مهمترین مقاطع تاریخ انقلاب اسلامی هم در آن واقع است. وی پس از پایان ماموریتش در فرماندهی سپاه، با حکم مقام معظم رهبری به سمت دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام منصوب میشود.
سید یحیی صفوی معروف به رحیم صفوی در اواسط سال 76 جایگزین محسن رضایی در فرماندهی سپاه میشود و 10 سال فرماندهی کل سپاه پاسداران را عهدهدار میشود و نهایتا پس از پایان دورهاش، با حکم مقام معظم رهبری به عنوان دستیار و مشاور عالی فرماندهی کل قوا در امور مرتبط با نیروهای مسلح منصوب میشود.
پس از سرلشکر صفوی، محمد علی جعفری در سال 86 با حکم فرمانده معظم کل قوا به سمت فرماندهی کل سپاه منصوب میشود. وی که پیش از این 13 سال فرمانده نیروی زمینی سپاه را برعهده داشت.
با گذشت بیش از سه دهه از تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، حالا این نهاد انقلابی تبدیل به یکی از اصلی ترین نهادها برای حفاظت و حراست از دستاوردهای انقلاب اسلامی در ابعاد مختلف تبدیل شده است.