متن حکمت های نهج البلاغه با ترجمه در این صفحه از سایت تهران لوح قرار گرفته است. علاقه مندان می توانند شرح این حکمت ها را با ببینند.
حکمت 361 نهج البلاغه ( روش خواستن از خداوند )
و درود خدا بر او، فرمود: هر گاه از خداى سبحان درخواستى دارى، ابتدا بر پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله و سلّم درود بفرست، سپس حاجت خود را بخواه، زیرا خدا بزرگوارتر از آن است که از دو حاجت درخواست شده، یکى را برآورد و دیگرى را باز دارد.
حکمت 362 نهج البلاغه ( ضرورت پرهیز از جدال و درگیری )
و درود خدا بر او، فرمود: هر کس که از آبروى خود بیمناک است از جدال بپرهیزد.
حکمت 363 نهج البلاغه ( نشانه بی خردی )
و درود خدا بر او، فرمود: شتاب پیش از توانایى بر کار، و سستى پس از به دست آوردن فرصت از بىخردى است.
حکمت 364 نهج البلاغه ( جایگاه پرسیدن )
و درود خدا بر او، فرمود: از آنچه پدید نیامده نپرس، که آنچه پدید آمده براى سرگرمى تو کافى است.
حکمت 365 نهج البلاغه ( ارزش های اخلاقی )
و درود خدا بر او، فرمود: اندیشه، آیینهاى شفّاف و عبرت از حوادث، بیم دهندهاى خیر اندیش است، و تو را در ادب کردن نفس همان بس که از آنچه انجام دادنش را براى دیگران نمىپسندى بپرهیزى.
حکمت 366 نهج البلاغه ( هماهنگی علم و عمل )
و درود خدا بر او، فرمود: علم و عمل پیوندى نزدیک دارند. و کسى که دانست باید به آن عمل کند، چرا که علم، عمل را فراخواند، اگر پاسخش داد مىماند و گر نه کوچ مىکند.
حکمت 367 نهج البلاغه ( روش برخورد با دنیا )
و درود خدا بر او، فرمود: اى مردم، کالاى دنیاى حرام چون برگهاى خشکیده وبا خیز است، پس از چراگاه آن دورى کنید، که دل کندن از آن لذّت بخشتر از اطمینان داشتن به آن است، و به قدر ضرورت از دنیا برداشتن بهتر از جمع آورى سرمایه فراوان است. آن کس که از دنیا زیاد برداشت به فقر محکوم است، و آن کس که خود را از آن بىنیاز انگاشت در آسایش است، و آن کس که زیور دنیا دیدگانش را خیره سازد دچار کور دلى گردد، و آن کس که به دنیاى حرام عشق ورزید، درونش پر از اندوه شد، و غم و اندوهها در خانه دلش رقصان گشت، که از سویى سرگرمش سازند، و از سویى دیگر رهایش نمایند، تا آنجا که گلویش را گرفته در گوشهاى بمیرد، رگهاى حیات او قطع شده، و نابود ساختن او بر خدا آسان، و به گور انداختن او به دست دوستان است. امّا مؤمن با چشم عبرت به دنیا مىنگرد، و از دنیا به اندازه ضرورت برمىدارد، و سخن دنیا را از روى دشمنى مىشنود، چرا که تا گویند سرمایه دار شد، گویند تهیدست گردید، و تا در زندگى شاد مىشوند، با فرا رسیدن مرگ غمگین مىگردند، و این اندوه چیزى نیست که روز پریشانى و نومیدى هنوز نیامده است.
حکمت 368 نهج البلاغه ( فلسفه کیفر و پاداش )
و درود خدا بر او، فرمود: همانا خداوند پاداش را بر اطاعت، و کیفر را بر نافرمانى قرار داد، تا بندگان را از عذابش برهاند، و به سوى بهشت کشاند.
حکمت 369 نهج البلاغه ( خبر از مسخ ارزش ها )
و درود خدا بر او، فرمود: روزگارى بر مردم خواهد آمد که از قرآن جز نشانى، و از اسلام جز نامى، باقى نخواهد ماند. مسجدهاى آنان در آن روزگار آبادان، امّا از هدایت ویران است. مسجد نشینان و سازندگان بناهاى شکوهمند مساجد، بدترین مردم زمین مىباشند، که کانون هر فتنه، و جایگاه هر گونه خطاکارىاند، هر کس از فتنه بر کنار است او را به فتنه باز گردانند، و هر کس که از فتنه عقب مانده او را به فتنهها کشانند، که خداى بزرگ فرماید: «به خودم سوگند، بر آنان فتنهاى بگمارم که انسان شکیبا در آن سرگردان ماند» و چنین کرده است، و ما از خدا مىخواهیم که از لغزش غفلتها در گذرد.
حکمت 370 نهج البلاغه ( هدفداری انسان و ضرورت تقوا )
و درود خدا بر او، فرمود: (نقل کردند که امام علیه السّلام کمتر بر منبرى مىنشست که پیش از سخن این عبارت را نگوید:) اى مردم از خدا بترسید، هیچ کس بیهوده آفریده نشد تا به بازى پردازد، و او را به حال خود وانگذاشتهاند تا خود را سرگرم کارهاى بىارزش نماید، و دنیایى که در دیدهها زیباست، جایگزین آخرتى نشود که آن را زشت مىانگارند، و مغرورى که در دنیا به بالاترین مقام رسیده،چون کسى نیست که در آخرت به کمترین نصیبى رسیده است.
حکمت 371 نهج البلاغه ( ارزش های والای اخلاقی )
و درود خدا بر او، فرمود: هیچ شرافتى برتر از اسلام، و هیچ عزّتى گرامىتر از تقوا، و هیچ سنگرى نیکوتر از پارسایى، و هیچ شفاعت کنندهاى کار سازتر از توبه، و هیچ گنجى بىنیاز کنندهتر از قناعت، و هیچ مالى در فقر زدایى، از بین برندهتر از رضایت دادن به روزى نیست. و کسى که به اندازه کفایت زندگى از دنیا بردارد به آسایش دست یابد، و آسوده خاطر گردد، در حالى که دنیا پرستى کلید دشوارى، و مرکب رنج و گرفتارى است، و حرص ورزى و خود بزرگ بینى و حسادت، عامل بىپروایى در گناهان است، و بدى، جامع تمام عیبها است.
حکمت 372 نهج البلاغه ( عوامل استحکام دین و دنیا )
و درود خدا بر او، فرمود: (به جابر بن عبد اللَّه انصارى فرمود) اى جابر استوارى دین و دنیا به چهار چیز است: عالمى که به علم خود عمل کند، و جاهلى که از آموختن سرباز نزند، و بخشندهاى که در بخشش بخل نورزد، و فقیرى که آخرت خود را به دنیا نفروشد. پس هر گاه عالم علم خود را تباه کند، نادان به آموختن روى نیاورد، هر گاه بىنیاز در بخشش بخل ورزد، تهیدست آخرت خویش را به دنیا فروشد. اى جابر کسى که نعمتهاى فراوان خدا به او روى کرد، نیازهاى فراوان مردم نیز به او روى آورد، پس اگر صاحب نعمتى حقوق واجب الهى را بپردازد، خداوند نعمتها را بر او جاودانه سازد، و آن کس که حقوق واجب الهى در نعمتها را نپردازد، خداوند، آن را به زوال و نابودى کشاند.
حکمت 373 نهج البلاغه ( مراحل امر به معروف و نهی از منکر )
و درود خدا بر او، فرمود: (ابن جریر طبرى در تاریخ خود از عبد الرحمن بن ابى لیلى فقیه نقل کرد، که براى مبارزه با حجّاج به کمک ابن اشعث برخاست،«» براى تشویق مردم گفت من از على علیه السّلام «که خداوند درجاتش را در میان صالحان بالا برد، و ثواب شهیدان و صدّیقان به او عطا فرماید» در حالى که با شامیان رو برو شدیم شنیدم که فرمود) اى مؤمنان» هر کس تجاوزى را بنگرد، و شاهد دعوت به منکرى باشد، و در دل آن را انکار کند خود را از آلودگى سالم داشته است، و هر کس با زبان آن را انکار کند پاداش آن داده خواهد شد، و از اوّلى برتر است، و آن کس که با شمشیر به انکار بر خیزد تا کلام خدا بلند و گفتار ستمگران پست گردد، او را رستگارى را یافته و نور یقین در دلش تابیده.
حکمت 374 نهج البلاغه ( مراحل امر به معروف و نهی از منکر )
و درود خدا بر او، فرمود: (و همانند حکمت گذشته، سخن دیگرى از امام نقل شد) گروهى، منکر را با دست و زبان و قلب انکار مىکنند، آنان تمامى خصلت هاى نیکو را در خودگرد آورده اند. گروهى دیگر، منکر را با زبان و قلب انکار کرده، امّا دست به کارى نمىبرند، پس چنین کسى دو خصلت از خصلتهاى نیکو را گرفته و دیگرى را تباه کرده است. و بعضى منکر را تنها با قلب انکار کرده، و با دست و زبان خویش اقدامى ندارند، پس دو خصلت را که شریفتر است تباه ساختهاند و یک خصلت را به دست آوردهاند. و بعضى دیگر منکر را با زبان و قل و دست رها ساختهاند که چنین کسى از آنان، مردهاى میان زندگان است.و تمام کارهاى نیکو، و جهاد در راه خدا، برابر امر به معروف و نهى از منکر، چونان قطرهاى«» بر دریاى موّاج و پهناور است، و همانا امر به معروف و نهى از منکر، نه اجلى را نزدیک مىکنند، و نه از مقدار روزى مىکاهند، و از همه اینها برتر، سخن حق در پیش روى حاکمى ستمکار است.
حکمت 375 نهج البلاغه ( مراحل شکست در مبارزه )
و درود خدا بر او، فرمود: (از ابى جحیفه نقل شد، گفت از امیر مؤمنان شنیدم که فرمود علیهم السّلام) اوّلین مرحله از جهاد که در آن باز مىمانید، جهاد با دستانتان، سپس جهاد با زبان، و آنگاه جهاد با قلبهایتان مىباشد، پس کسى که با قلب، معروفى را ستایش نکند، و منکرى را انکار نکند، قلبش واژگون گشته، بالاى آن پایین، و پایین قلب او بالا قرار خواهد گرفت.
حکمت 376 نهج البلاغه ( سرانجام حق و باطل )
و درود خدا بر او، فرمود: حق سنگین امّا گواراست، و باطل، سبک امّا کشنده.
حکمت 377 نهج البلاغه ( ضرورت ترسیدن از عذاب الهی)
و درود خدا بر او، فرمود: بر بهترین افراد این امّت از عذاب الهى ایمن مباشید زیرا که خداى بزرگ فرمود. «از کیفر خدا ایمن نیستند جز زیانکاران» و بر بدترین افراد این امّت از رحمت خدا نومید مباشید زیرا که خداى بزرگ فرمود. «همانا از رحمت خدا نومید نباشند جز کافران»
حکمت 378 نهج البلاغه ( آثار شوم بخل ورزی )
و درود خدا بر او، فرمود: بخل ورزیدن کانون تمام عیبها، و مهارى است که انسان را به سوى هر بدى مىکشاند.
حکمت 379 نهج البلاغه ( اقسام روزی و پرهیز از حرص ورزی )
و درود خدا بر او، فرمود: اى فرزند آدم روزى دو گونه است، روزیى که تو آن را جویى، و روزیى که تو را مىجوید، که اگر به سراغش نروى به سوى تو آید. پس اندوه سال خود را بر اندوه امروزت منه، که بر طرف کردن اندوه هر روز از عمر تو را کافى است. اگر سال آینده در شمار عمر تو باشد همانا خداى بزرگ در هر روز سهم تو را خواهد داد،
و اگر از شمار عمرت نباشد تو را با اندوه آنچه کار است که هرگز جویندهاى در گرفتن سهم روزى تو بر تو پیشى نگیرد، و چیره شوندهاى بر تو چیره نگردد، و آنچه براى تو مقدّر گشته بىکم و کاست به تو خواهد رسید.
مىگویم: (این سخن امام علیه السّلام در حکمت 267 آمده، امّا چون در اینجا همان مفاهیم آشکارتر و روشنتر بیان گردید آن را بر أساس روشى که در آغاز کتاب تذکّر دادیم آوردیم».
حکمت 380 نهج البلاغه ( ضرورت یاد مرگ )
و درود خدا بر او، فرمود: چه بسیار کسانى که در آغاز روز بودند و به شامگاه نرسیدند، و چه بسیار کسانى که در آغاز شب بر او حسد مىبردند و در پایان شب عزاداران به سوگشان نشستند.
حکمت 381 نهج البلاغه ( ضرورت رازداری و کنترل زبان )
و درود خدا بر او، فرمود: سخن در بند توست، تا آن را نگفته باشى، و چون گفتى، تو در بند آنى، پس زبانت را نگهدار چنانکه طلا و نقره خود را نگه مىدارى، زیرا چه بسا سخنى که نعمتى را طرد یا نعمتى را جلب کرد.
حکمت 382 نهج البلاغه ( ارزش سکوت )
و درود خدا بر او، فرمود: آنچه نمىدانى مگو، بلکه همه آنچه را که مىدانى نیز مگو، زیرا خداوند بزرگ بر اعضاء بدنت چیزهایى را واجب کرده که از آنها در روز قیامت بر تو حجّت آورد.
حکمت 383 نهج البلاغه ( تلاش در اطاعت و بندگی )
و درود خدا بر او، فرمود: بترس که خداوند تو را به هنگام گناهان بنگرد، و در طاعت خویش نیابد، آن گاه از زیانکارى، هر گاه نیرومند شدى توانت را در طاعت پروردگار به کار گیر، و هر گاه ناتوان گشتى، ناتوانى را در نافرمانى خدا قرار ده.
حکمت 384 نهج البلاغه ( راه چگونه زیستن )
و درود خدا بر او، فرمود: به دنیا آرامش یافتن در حالى که ناپایدارى آن مشاهده مىگردد، از نادانى است، و کوتاهى در اعمال نیکو با وجود یقین به پاداش آن، زیانکارى است، و قبل از آزمودن اشخاص، اطمینان پیدا کردن از عجز و ناتوانى است.
حکمت 385 نهج البلاغه ( دنیاشناسی )
و درود خدا بر او، فرمود: از خوارى دنیا نزد خدا همان بس که جز در دنیا، نافرمانى خدا نکنند، و جز با رها کردن دنیا به پاداش الهى نتوان رسید.
حکمت 386 نهج البلاغه ( ضرورت استقامت )
و درود خدا بر او، فرمود: جوینده چیزى یا به آن یا به برخى از آن، خواهد رسید.
حکمت 387 نهج البلاغه ( شناخت خوبی ها و بدی ها )
و درود خدا بر او، فرمود: آن خوبى و نعمتى كه بهدنبالش جهنم باشد خوبى نيست و آن بدى و مشكلى كه بعد از آن بهشت باشد بدى نيست، هر نعمتى در مقايسه با بهشت، حقير و كوچك است و هر رنج و بلايى در مقايسه با جهنم، تندرستى و عافيت محسوب مىشود.
حکمت 388 نهج البلاغه ( فقرزدایی و سلامت )
و درود خدا بر او، فرمود: آگاه باشید که فقر نوعى بلا است. و سختتر از تنگدستى بیمارى تن و سخت تر از بیمارى تن، بیمارى قلب است، آگاه باشید که همانا عامل تندرستى تن، تقواى دل است.
حکمت 389 نهج البلاغه ( ضرورت عمل گرایی )
و درود خدا بر او، فرمود: آن کس که کردارش او را به جایى نرساند، بزرگى خاندانش، او را به پیش نخواهد راند. [در نقل دیگرى آمده که] آن کس که ارزش خویش را دست بدهد، بزرگى خاندانش او را سودى نخواهد رساند.
حکمت 390 نهج البلاغه ( برنامه ریزی صحیح در زندگی )
و درود خدا بر او، فرمود: مؤمن باید شبانه روز خود را به سه قسم تقسیم کند، زمانى براى نیایش و عبادت پروردگار، و زمانى براى تأمین هزینه زندگى، و زمانى براى واداشتن نفس به لذّتهایى که حلال و مایه زیبایى است. خردمند را نشاید جز آن که در پى سه چیز حرکت کند: کسب حلال براى تأمین زندگى، یا گام نهادن در راه آخرت، یا به دست آوردن لذّتهاى حلال.
حکمت 391 نهج البلاغه ( ضرورت ترک حرام و غفلت زدگی )
و درود خدا بر او، فرمود: از حرام دنیا چشم پوش، تا خدا زشتى هاى آن را به تو نمایاند، و غافل مباش که لحظهاى از تو غفلت نشود.
حکمت 392 نهج البلاغه ( راه شناخت انسان ها )
و درود خدا بر او، فرمود: سخن بگویید تا شناخته شوید، زیرا که انسان در زیر زبان خود پنهان است.
حکمت 393 نهج البلاغه ( روش برخورد با دنیا )
و درود خدا بر او، فرمود: از دنیا آن مقدار که به تو مىرسد، بردار، و از آنچه پشت کند، روى گردان، و اگر نتوانى، در جستجوى دنیا نیکو تلاش کن. (و از خداوند اندازه آن در نگذر).
حکمت 394 نهج البلاغه ( ارزش سخن )
و درود خدا بر او، فرمود: بسا سخن که از حمله مسلّحانه کارگرتر است.
حکمت 395 نهج البلاغه ( ارزش قناعت )
و درود خدا بر او، فرمود: هر مقدار که قناعت کنى کافى است.
حکمت 396 نهج البلاغه ( راه خوب زیستن )
و درود خدا بر او، فرمود: مرگ بهتر از تن به ذلّت دادن و به اندک ساختن بهتر از دست نیاز به سوى مردم داشتن است. اگر به انسان نشسته در جاى خویش چیزى ندهند. با حرکت و تلاش نیز نخواهند داد، روزگار دو روز است، روزى به سود تو، و روزى به زیان تو است، پس آنگاه که به سود تو است به خوشگذرانى و سرکشى روى نیاور، و آنگاه که به زیان تو است شکیبا باش،
حکمت 397 نهج البلاغه ( عطر خوب )
و درود خدا بر او، فرمود: چه خوب است عطر مشک، تحمّل آن سبک و آسان، و بوى آن خوش و عطر آگین است.
حکمت 398 نهج البلاغه ( ترک غرور و یاد مرگ )
و درود خدا بر او، فرمود: فخر فروشى را کنار بگذار، تکبّر و خود بزرگ بینى را رها کن، به یاد مرگ باش.
حکمت 399 نهج البلاغه ( حقوق متقابل پدر و فرزند )
و درود خدا بر او، فرمود: همانا فرزند را به پدر، و پدر را به فرزند حقّى است. حق پدر بر فرزند این است که فرزند در همه چیز جز نافرمانى خدا، از پدر اطاعت کند، و حق فرزند بر پدر آن که نام نیکو بر فرزند نهد، خوب تربیتش کند، و او را قرآن بیاموزد.
حکمت 400 نهج البلاغه ( شناخت واقعیت ها و خرافات )
و درود خدا بر او، فرمود: چشم زخم حقیقت دارد، استفاده از نیروهاى مرموز طبیعت حقیقت دارد، سحر و جادو وجود دارد«»، و فال نیک راست است، و رویداد بد را بد شگون دانستن، درست نیست، بوى خوش درمان و نشاط آور، عسل درمان کننده و نشاط آور، سوارى بهبودى آور، و نگاه به سبزه زار درمان کننده و نشاط آور است.