اَللَّهُمَّ يَا ذَا الْمُلْكِ الْمُتَأَبِّدِ بِالْخُلُودِ وَ السُّلْطَانِ الْمُمْتَنِعِ بِغَيْرِ جُنُودٍ وَ لاَ أَعْوَانٍ
اى خداوندى كه از آن توست پادشاهى ابدى جاويدان. اى خداوندى كه از آن توست آن سلطه نيرومند بى مدد هيچ لشكر و هيچ ياور.
وَ الْعِزِّ الْبَاقِي عَلَى مَرِّ الدُّهُورِ وَ خَوَالِي الْأَعْوَامِ وَ مَوَاضِي الْأَزمَانِ وَ الْأَيَّامِ
اى خداوندى كه از آن توست عزت و غلبه جاودانه، هر چند روزگاران بگذرند و سالها به سر آيند و زمانها و روزها سپرى شوند.
عَزَّ سُلْطَانُكَ عِزّاً لاَ حَدَّ لَهُ بِأَوَّلِيَّةٍ وَ لاَ مُنْتَهَى لَهُ بِآخِرِيَّةٍ
سلطه تو را آن پيروزمندى است كه نه آغاز شناسد و نه انجام.
وَ اسْتَعْلَى مُلْكُكَ عَلُوّاً سَقَطَتِ الْأَشْيَاءُ دُونَ بُلُوغِ أَمَدِهِ
ملك تو را رفعتى است كه هيچ چيزش در نيابد
وَ لاَ يَبْلُغُ أَدْنَى مَا اسْتَأْثَرْتَ بِهِ مِنْ ذَلِكَ أَقْصَى نَعْتِ النَّاعِتِينَ
و توصيف واصفان هر چه فرا رود، به فروترين پايه آن رفعت و اعتلا كه براى خود برگزيده اى نخواهد رسيد.
ضَلَّتْ فِيكَ الصِّفَاتُ وَ تَفَسَّخَتْ دُونَكَ النُّعُوتُ وَ حَارَتْ فِي كِبْرِيَائِكَ لَطَائِفُ الْأَوْهَامِ
در ساحت تو اوصاف گم شود و رشته هر نعمتى گسسته آيد و انديشه مردمان، هر چند دقيق و لطيف، در پيشگاه كبرياى تو حيران ماند.
كَذَلِكَ أَنْتَ اللَّهُ الْأَوَّلُ فِي أَوَّلِيَّتِكَ وَ عَلَى ذَلِكَ أَنْتَ دَائِمٌ لاَ تَزُولُ
آرى، تويى آن خداوند كه در ازليت خود بىآغازى و تويى آن خداوند كه همواره هستى و زوال در تو راه نيابد.
وَ أَنَا الْعَبْدُ الضَّعِيفُ عَمَلاً الْجَسِيمُ أَمَلاً خَرَجَتْ مِنْ يَدِي أَسْبَابُ الْوُصُلاَتِ إِلاَّ مَا وَصَلَهُ رَحْمَتُكَ
و من، بنده اى هستم به عمل ناتوان و به آرزو بزرگ، رشته پيوندها از كف دادهام مگر رحمت توام سر رشته به دست دهد،
وَ تَقَطَّعَتْ عَنِّي عِصَمُ الْآمَالِ إِلاَّ مَا أَنَا مُعْتَصِمٌ بِهِ مِنْ عَفْوِكَ
و سلسله اميدم از دل گسيخته جز سلسله عفو تو كه در آن چنگ زده ام.
قَلَّ عِنْدِي مَا أَعْتَدُّ بِهِ مِنْ طَاعَتِكَ و كَثُرَ عَلَيَّ مَا أَبُوءُ بِهِ مِنْ مَعْصِيَتِكَ وَ لَنْ يَضِيقَ عَلَيْكَ عَفْوٌ عَنْ عَبْدِكَ وَ إِنْ أَسَاءَ فَاعْفُ عَنِّي
اى خداوند من، چون خواهم طاعات خويش بر شمرم، اندك است و چون بخواهم به معاصى خود اعتراف كنم، بسيار است. بنده تو، هر چه بد كردار بود، بخشايش خود از او دريغ ندارى، پس مرا ببخشاى.
اَللَّهُمَّ وَ قَدْ أَشْرَفَ عَلَى خَفَايَا الْأَعْمَالِ عِلْمُكَ وَ انْكَشَفَ كُلُّ مَسْتُورٍ دُونَ خُبْرِكَ
اى خداوند من، علم تو بر اعمال نهان ما احاطه دارد و هر نهان در برابر علم تو آشكار است.
وَ لاَ تَنْطَوِي عَنْكَ دَقَائِقُ الْأُمُورِ وَ لاَ تَعْزُبُ عَنْكَ غَيِّبَاتُ السَّرَائِرِ
نه خردترين چيزها از تو پوشيده است و نه هيچ راز نهانى از تو پنهان.
وَ قَدِ اسْتَحْوَذَ عَلَيَّ عَدُوُّكَ الَّذِي اسْتَنْظَرَكَ لِغَوَايَتِي فَأَنْظَرْتَهُ وَ اسْتَمْهَلَكَ إِلَى يَوْمِ الدِّينِ لِإِضْلاَلِي فَأَمْهَلْتَهُ
اى خداوند من، شيطان، آن دشمن تو كه از تو زمان خواست تا مرا بفريبد و تو زمانش دادى، و براى گمراه ساختن من از تو تا روز قيامت مهلت طلبيد و تو مهلتش عطا كردى، اينك بر من غلبه يافته است.
فَأَوْقَعَنِي وَ قَدْ هَرَبْتُ إِلَيْكَ مِنْ صَغَائِرِ ذُنُوبٍ مُوبِقَةٍ
پس در آن حال كه از گناهان خرد كه هلاك من در آنها بود
وَ كَبَائِرِ أَعْمَالٍ مُرْدِيَةٍ حَتَّى إِذَا قَارَفْتُ مَعْصِيَتَكَ وَ اسْتَوْجَبْتُ بِسُوءِ سَعْيِي سَخْطَتَكَ فَتَلَ عَنِّي عِذَارَ غَدْرِهِ
و گناهان بزرگ كه تباهى مرا در پى داشت، به سوى تو مى گريختم، مرا به سر در آورد. تا چون مرتكب معصيت تو شدم و به كردار زشتم سزاوار خشم تو گشتم، لگام غدر خويش بازچيد
وَ تَلَقَّانِي بِكَلِمَةِ كُفْرِهِ وَ تَوَلَّى الْبَرَاءَةَ مِنِّي وَ أَدْبَرَ مُوَلِّياً عَنِّي فَأَصْحَرَنِي لِغَضَبِكَ فَرِيداً وَ أَخْرَجَنِي إِلَى فِنَاءِ نَقِمَتِكَ طَرِيداً
و سخن كفرش بر من خواند. سپس بر من پشت كرد و از من بيزارى جست و به راه شوم خود رفت و در وادى تنهايى در برابر غضب تو رهايم ساخت و بر آستان خشم تو مطرودم بيفكند.
لاَ شَفِيعٌ يَشْفَعُ لِي إِلَيْكَ وَ لاَ خَفِيرٌ يُؤْمِنُنِي عَلَيْكَ وَ لاَ حِصْنٌ يَحْجُبُنِي عَنْكَ وَ لاَ مَلاَذٌ أَلْجَأُ إِلَيْهِ مِنْكَ
نه شفيعى كه در نزد تو شفاعتم كند، نه نگهبانى كه در برابر تو ايمنيم بخشد، نه حصارى كه از چشم توام پنهان دارد، نه پناهگاهى كه از خشم توام پناه دهد.
فَهَذَا مَقَامُ الْعَائِذِ بِكَ وَ مَحَلُّ الْمُعْتَرِفِ لَكَ فَلاَ يَضِيقَنَّ عَنِّي فَضْلُكَ وَ لاَ يَقْصُرَنَّ دُونِي عَفْوُكَ
اى خداوند من، در اينجا كسى ايستاده كه جز آستان تواش پناهى نيست و در مقابل تو به گناه خويش معترف است. مباد كه فضل تو از من دريغ آيد و دستم به دامان بخشايش تو نرسد.
وَ لاَ أَكُنْ أَخْيَبَ عِبَادِكَ التَّائِبِينَ وَ لاَ أَقْنَطَ وُفُودِكَ الْآمِلِينَ وَ اغْفِرْ لِي إِنَّكَ خَيْرُ الْغَافِرِينَ
و مباد كه من نوميدترين بندگان تو باشم كه روى توبه به درگاه تو آوردهاند، و مباد كه من محرومترين آنان باشم كه با دلى پر اميد روى به سوى تو نهاده اند. خدايا مرا بيامرز كه تو بهترين آمرزندگانى.
اَللَّهُمَّ إِنَّكَ أَمَرْتَنِي فَتَرَكْتُ وَ نَهَيْتَنِي فَرَكِبْتُ وَ سَوَّلَ لِيَ الْخَطَاءَ خَاطِرُ السُّوءِ فَفَرَّطْتُ
بار خدايا، تو مرا فرمان دادى و من ترك فرمان كردم. تو مرا نهى فرمودى و من به جاى آوردم. انديشه بد، خطا را در چشم من بياراست و من مرتكب تقصير شدم.
وَ لاَ أَسْتَشْهِدُ عَلَى صِيَامِي نَهَاراً وَ لاَ أَسْتَجِيرُ بِتَهَجُّدِي لَيْلاً وَ لاَ تُثْنِي عَلَيَّ بِإِحْيَائِهَا سُنَّةٌ حَاشَا فُرُوضِكَ الَّتِي مَنْ ضَيَّعَهَا هَلَكَ
اى خداوند من، هيچ روزى را نيك روزه نداشته ام تا آن را به شهادت گيرم و هيچ شبى را نيك زندهدار نبوده ام تا به آن پناه جويم و هيچ مستحبى به جاى نياورده ام تا در خور تمجيد باشم. اگر به جاى آورده ام، فرايض تو بوده كه هر كه ضايعش گذارد به هلاكت رسد.
وَ لَسْتُ أَتَوَسَّلُ إِلَيْكَ بِفَضْلِ نَافِلَةٍ مَعَ كَثِيرِ مَا أَغْفَلْتُ مِنْ وَظَائِفِ فُرُوضِكَ وَ تَعَدَّيْتُ عَنْ مَقَامَاتِ حُدُودِكَ إِلَى حُرُمَاتٍ انْتَهَكْتُهَا
چگونه توانم به فضيلت نوافل خود توسل جويم، حال آنكه از بسيارى از وظايف خويش در اداى فرايض تو غفلت كردهام و از مرز مناهى تو گذشته و مرتكب اعمال حرام
وَ كَبَائِرِ ذُنُوبٍ اجْتَرَحْتُهَا كَانَتْ عَافِيَتُكَ لِي مِنْ فَضَائِحِهَا سِتْراً
و گناهان بزرگ شده ام، گناهانى كه عافيت تو چونان پردهاى مرا از رسواييهاى آن در امان داشته است.
وَ هَذَا مَقَامُ مَنِ اسْتَحْيَا لِنَفْسِهِ مِنْكَ وَ سَخِطَ عَلَيْهَا وَ رَضِيَ عَنْكَ فَتَلَقَّاكَ بِنَفْسٍ خَاشِعَةٍ وَ رَقَبَةٍ خَاضِعَةٍ
بار خدايا، در اينجا كسى ايستاده است كه به سبب اعمال خود، از تو شرمنده، بر خود خشمگين و از تو خشنود است. پس با قلبى خاشع و گردنى كج
وَ ظَهْرٍ مُثْقَلٍ مِنَ الْخَطَايَا وَاقِفاً بَيْنَ الرَّغْبَةِ إِلَيْكَ وَ الرَّهْبَةِ مِنْكَ
و پشتى خميده از بار گناه، اميدوار به تو و ترسان از تو به پيشگاه تو ايستاده است.
وَ أَنْتَ أَوْلَى مَنْ رَجَاهُ وَ أَحَقُّ مَنْ خَشِيَهُ وَ اتَّقَاهُ فَأَعْطِنِي يَا رَبِّ مَا رَجَوْتُ
سزاوارتر از تو كس نيافته كه دل در او بندد، يا از او بترسد، يا از او بپرهيزد. اى پروردگار من، آنچه را بدان اميد بسته ام به من ارزانى دار
وَ آمِنِّي مَا حَذِرْتُ وَ عُدْ عَلَيَّ بِعَائِدَةِ رَحْمَتِكَ إِنَّكَ أَكْرَمُ الْمَسْئُولِينَ
و از آنچه بيمناكم امان ده و رحمت سودمند خويش صله من ساز، كه تو كريمتر كسى هستى كه دست سؤال پيش او دارند.
اَللَّهُمَّ وَ إِذْ سَتَرْتَنِي بِعَفْوِكَ وَ تَغَمَّدْتَنِي بِفَضْلِكَ فِي دَارِ الْفَنَاءِ بِحَضْرَةِ الْأَكْفَاءِ
اى خداوند من، همچنان كه مرا در اين جهان فانى، در محضر اقران و همسران پرده عفو بر گناهان كشيدى و فضل و احسان خويش ارزانى داشتى،
فَأَجِرْنِي مِنْ فَضِيحَاتِ دَارِ الْبَقَاءِ عِنْدَ مَوَاقِفِ الْأَشْهَادِ مِنَ الْمَلاَئِكَةِ الْمُقَرَّبِينَ وَ الرُّسُلِ الْمُكَرَّمِينَ وَ الشُّهَدَاءِ وَ الصَّالِحِينَ
در آن جهان باقى هم در محضر ملائكه مقرب و رسولان مكرم و شهيدان و صالحان،
مِنْ جَارٍ كُنْتُ أُكَاتِمُهُ سَيِّئَاتِي وَ مِنْ ذِي رَحِمٍ كُنْتُ أَحْتَشِمُ مِنْهُ فِي سَرِيرَاتِي
از رسوايى نزد آن همسايه كه گناهان خود از او پوشيده مى داشتم و آن خويشاوند كه در اعمال نهانى خود از او شرم مى داشتم، در پناه خود دار.
لَمْ أَثِقْ بِهِمْ رَبِّ فِي السِّتْرِ عَلَيَّ وَ وَثِقْتُ بِكَ رَبِّ فِي الْمَغْفِرَةِ لِي
اى پروردگار من، به آنان اعتماد نكردم كه راز مرا پوشيده دارند و به تو – اى پروردگار من – اعتماد دارم كه مرا مى آمرزى
وَ أَنْتَ أَوْلَى مَنْ وُثِقَ بِهِ وَ أَعْطَى مَنْ رُغِبَ إِلَيْهِ وَ أَرْأَفُ مَنِ اسْتُرْحِمَ فَارْحَمْنِي
و تنها تو شايان آنى كه بر تو اعتماد كنند. تو بخشندهترين كسان هستى كه به او روى توان كرد، تو مهربانترين كسان هستى كه از او رحمت توان خواست. پس بر من رحمت آور.
اَللَّهُمَّ وَ أَنْتَ حَدَرْتَنِي مَاءً مَهِيناً مِنْ صُلْبٍ مُتَضَايِقِ الْعِظَامِ حَرِجِ الْمَسَالِكِ إِلَى رَحِمٍ ضَيِّقَةٍ سَتَرْتَهَا بِالْحُجُبِ
بار خدايا، من قطره آبى بى مقدار بودم كه مرا از پشت پدر از ميان آن استخوانهاى درهم فشرده و راههاى باريك به تنگناى رحم مادر – در پس آن پردهها كه بر آن پوشيده اى – فرو افكندى.
تُصَرِّفُنِي حَالاً عَنْ حَالٍ حَتَّى انْتَهَيْتَ بِي إِلَى تَمَامِ الصُّورَةِ وَ أَثْبَتَّ فِيَّ الْجَوَارِحَ كَمَا نَعَتَّ فِي كِتَابِكَ
مرا از حالى به حالى در آوردى، تا آنگاه كه صورتى تمام يافتم و اعضا و جوارح من قوام گرفت، آن سان كه در كتاب خود آورده اى:
نُطْفَةً ثُمَّ عَلَقَةً ثُمَّ مُضْغَةً ثُمَّ عَظْماً ثُمَّ كَسَوْتَ الْعِظَامَ لَحْماً ثُمَّ أَنْشَأْتَنِي خَلْقاً آخَرَ كَمَا شِئْتَ
نطفه اى بود آن را خونى لخته ساختى، سپس چيزى همانند گوشت جويده، سپس استخوان آفريدى و آن استخوان به گوشت پوشانيدى و مرا چنان كه خود خواسته بودى، آفرينش ديگر دادى.
حَتَّى إِذَا احْتَجْتُ إِلَى رِزْقِكَ وَ لَمْ أَسْتَغْنِ عَنْ غِيَاثِ فَضْلِكَ
تا چون نيازمند روزى تو شدم و از فريادرسى فضل و احسان تو بى نياز نبودم،
جَعَلْتَ لِي قُوتاً مِنْ فَضْلِ طَعَامٍ وَ شَرَابٍ أَجْرَيْتَهُ لِأَمَتِكَ الَّتِي أَسْكَنْتَنِي جَوْفَهَا وَ أَوْدَعْتَنِي قَرَارَ رَحِمِهَا
از زياد آمد طعام و آبى كه به كنيز خود – همان كه مرا در درون او در قرارگاه زهدانش نشاندى – روزى مىدادى، قوت مرا مقرر داشتى.
وَ لَوْ تَكِلُنِي يَا رَبِّ فِي تِلْكَ الْحَالاَتِ إِلَى حَوْلِي أَوْ تَضْطَرُّنِي إِلَى قُوَّتِي لَكَانَ الْحَوْلُ عَنِّي مُعْتَزِلاً وَ لَكَانَتِ الْقُوَّةُ مِنِّي بَعِيدَةً
اى پروردگار من، اگر مرا در اين حالات به توان خود وا مىگذاشتى يا ناچارم مى ساختى كه از نيروى خويش مدد جويم، نه توانم مى بود و نه نيرويى.
فَغَذَوْتَنِي بِفَضْلِكَ غِذَاءَ الْبَرِّ اللَّطِيفِ تَفْعَلُ ذَلِكَ بِي تَطَوُّلاً عَلَيَّ إِلَى غَايَتِي هَذِهِ
تو مرا از روى احسان به مهربانى و لطف غذا دادى و آن مهربانى و لطف تا اين زمان كه هستم همچنان از من دريغ نداشته اى.
لاَ أَعْدَمُ بِرَّكَ وَ لاَ يُبْطِئُ بِي حُسْنُ صَنِيعِكَ وَ لاَ تَتَأَكَّدُ مَعَ ذَلِكَ ثِقَتِي فَأَتَفَرَّغَ لِمَا هُوَ أَحْظَى لِي عِنْدَكَ
سايه نيكى و مهربانى تو همچنان بر سر من است و جويبار احسان تو بىهيچ درنگى همچنان روان است. با اين همه، اعتمادم به روزى دادن تو استوارى نگيرد، تا همه سعى خويش در پرستش تو به كار دارم و آن سود كرامند سرشار نصيب من گردد.
قَدْ مَلَكَ الشَّيْطَانُ عِنَانِي فِي سُوءِ الظَّنِّ وَ ضَعْفِ الْيَقِينِ
شيطان عنان من به دست گرفته و مرا به عرصه بدگمانى مى كشد و پايههاى يقين من سست مى گرداند.
فَأَنَا أَشْكُو سُوءَ مُجَاوَرَتِهِ لِي وَ طَاعَةَ نَفْسِي لَهُ وَ أَسْتَعْصِمُكَ مِنْ مَلَكَتِهِ وَ أَتَضَرَّعُ إِلَيْكَ فِي صَرْفِ كَيْدِهِ عَنِّي
پس اى خداوند من، از مجاورت چنين همنشين نابكار، كه مرا به اطاعت خود وا مىدارد، به تو شكايت مىكنم و از تسلط او بر خود، به تو پناه مىآورم و به درگاه تو زارى مىكنم، مگر كيد و مكر او از من دور دارى.
وَ أَسْأَلُكَ فِي أَنْ تُسَهِّلَ إِلَى رِزْقِي سَبِيلاً فَلَكَ الْحَمْدُ عَلَى ابْتِدَائِكَ بِالنِّعَمِ الْجِسَامِ
بار خدايا، از تو مى خواهم كه راه مرا به روزىام هموار سازى. پس حمد باد تو را بر آن نعمتهاى بزرگم كه در آغاز دادى،
وَ إِلْهَامِكَ الشُّكْرَ عَلَى الْإِحْسَانِ وَ الْإِنْعَامِ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ سَهِّلْ عَلَيَّ رِزْقِي وَ أَنْ تُقَنِّعَنِي بِتَقْدِيرِكَ لِي
و حمد باد تو را كه سپاس احسان و انعام خود به من الهام فرمودى. بر محمد و خاندانش درود بفرست و روزى من به آسانى به من برسان و به هر مقدار كه براى من مقدر مى فرمايى خرسند گردان
وَ أَنْ تُرْضِيَنِي بِحِصَّتِي فِيمَا قَسَمْتَ لِي وَ أَنْ تَجْعَلَ مَا ذَهَبَ مِنْ جِسْمِي وَ عُمُرِي فِي سَبِيلِ طَاعَتِكَ إِنَّكَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ
و به حصهاى كه براى من مقرر مى دارى خشنودم ساز و چنان كن كه هر چه از جسم من مى كاهد و از عمر من سپرى مى شود، در راه فرمانبردارى تو باشد، كه تو بهترين روزى دهندگانى.
اَللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنْ نَارٍ تَغَلَّظْتَ بِهَا عَلَى مَنْ عَصَاكَ وَ تَوَعَّدْتَ بِهَا مَنْ صَدَفَ عَنْ رِضَاكَ وَ مِنْ نَارٍ نُورُهَا ظُلْمَةٌ
اى خداوند، پناه مى برم به تو از آتشى كه به لهيب آن هر كه را از تو فرمان نبرد به سختى بيم داده اى و هر كه را در راه خشنودى تو گام نزند، به عذاب تهديد كرده اى، از آتشى كه روشنايى آن تاريكى است
وَ هَيِّنُهَا أَلِيمٌ وَ بَعِيدُهَا قَرِيبٌ وَ مِنْ نَارٍ يَأْكُلُ بَعْضَهَا بَعْضٌ وَ يَصُولُ بَعْضُهَا عَلَى بَعْضٍ
و اندك آن دردناك است و اگر چه دور باشد گويى نزديك است، از آتشى كه شعلههايش يكديگر را مىبلعند و بر يكديگر مى پيچند،
وَ مِنْ نَارٍ تَذَرُ الْعِظَامَ رَمِيماً وَ تَسقِي أَهْلَهَا حَمِيماً وَ مِنْ نَارٍ لاَ تُبْقِي عَلَى مَنْ تَضَرَّعَ إِلَيْهَا وَ لاَ تَرْحَمُ مَنِ اسْتَعْطَفَهَا
از آتشى كه استخوانها را مى پوشاند و ساكنانش را آب جوشان به كام مى ريزد، از آتشى كه نه بر آن كس كه زارى كند ابقا كند و نه بر آن كس كه از او ترحم جويد رحمت آورد
وَ لاَ تَقْدِرُ عَلَى التَّخْفِيفِ عَمَّنْ خَشَعَ لَهَا وَ اسْتَسْلَمَ إِلَيْهَا تَلْقَى سُكَّانَهَا بِأَحَرِّ مَا لَدَيْهَا مِنْ أَلِيمِ النَّكَالِ وَ شَدِيدِ الْوَبَالِ
و ياراى آتش نيست كه بر خاشعان و تسليم شدگانش اندكى سبكتر تازد، بلكه آنان را با سوزنده ترين و دردناكترين شكنجه و سختترين عقاب بگدازد.
وَ أَعُوذُ بِكَ مِنْ عَقَارِبِهَا الْفَاغِرَةِ أَفْوَاهُهَا وَ حَيَّاتِهَا الصَّالِقَةِ بِأَنْيَابِهَا
اى خداوند، به تو پناه مى برم از كژدمهاى سهمناك آن، كه دهانها گشوده اند و از مارهاى دهشت افزاى آن، كه نيشها آخته اند
وَ شَرَابِهَا الَّذِي يُقَطِّعُ أَمْعَاءَ وَ أَفْئِدَةَ سُكَّانِهَا وَ يَنْزِعُ قُلُوبَهُمْ وَ أَسْتَهْدِيكَ لِمَا بَاعَدَ مِنْهَا وَ أَخَّرَ عَنْهَا
و از آن آب جوشان كه احشاء و امعاء دوزخيان را شرحه شرحه كند و دلهايشان را از جاى بركند. اى خداوند، از تو راهى مى جويم كه از آن آتشم دور گرداند. و واپس دارد.
اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ أَجِرْنِي مِنْهَا بِفَضْلِ رَحْمَتِكَ وَ أَقِلْنِي عَثَرَاتِي بِحُسْنِ إِقَالَتِكَ وَ لاَ تَخْذُلْنِي يَا خَيْرَ الْمُجِيرِينَ
بار خدايا، درود بفرست بر محمد و خاندان او و مرا به فضل و رحمت خود از آن آتش پناه ده و به حسن عفو خويش از خطاهايم در گذر. اى بهترين پناهدهندگان، خوارم مگردان و فرو مگذارم.
اَللَّهُمَّ إِنَّكَ تَقِي الْكَرِيهَةَ وَ تُعْطِي الْحَسَنَةَ وَ تَفْعَلُ مَا تُرِيدُ وَ أَنْتَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ
بار خدايا، تو بندگانت را از هر رنج و مصيبت نگه مىدارى و حسناتشان ارزانى مىدارى و هر چه خواهى كنى، كه تو بر هر كارى توانايى.
اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ إِذَا ذُكِرَ الْأَبْرَارُ وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ مَا اخْتَلَفَ اللَّيْلُ وَ النَّهَارُ
بار خدايا، درود بفرست بر محمد و خاندان او هنگامى كه از نيكان به نيكى ياد شود و شب و روز از پى يكديگر آيند،
صَلاَةً لاَ يَنْقَطِعُ مَدَدُهَا وَ لاَ يُحْصَى عَدَدُهَا صَلاَةً تَشْحَنُ الْهَوَاءَ وَ تَمْلَأُ الْأَرْضَ وَ السَّمَاءَ
درودى كه امدادش را انقطاع نباشد و عددش در شمار نيايد، درودى كه هوا را در بر گيرد و زمين و آسمان را لبريز گرداند.
صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ حَتَّى يَرْضَى وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بَعْدَ الرِّضَا صَلاَةً لاَ حَدَّ لَهَا وَ لاَ مُنْتَهَى يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ
درود خدا بر محمد باد، تا آنگاه كه خشنود گردد. درود خدا بر او باد، پس از آنكه خشنود گرديد، درودى بىحد و بى انتها. يا ارحم الراحمين.