دعای اول صحیفه سجادیه با ترجمه در سایت تهران لوح قرار گرفته است. این دعا در ستایش خداوند عزوجل بیان شده است. صحیفه سجادیه از امام سجاد(ع) نقل شده است.
وَ كان مِن دعائِه عليهالسلام اذا ابتَدأ بِالدّعاءِ بدأ
دعای آن حضرت است چون به نماز بر می خاست بدین صورت به سپاس و حمد
بالتحميد لِلَّه عزَّوجل و الثَّنَاءِ عَلَيه فقال:
خداوند عزوجل ابتدا می کرد و می گفت:
اَلْحَمْدُ لِلَّه الْاَوَّلِ بِلا اَوَّلٍ كانَ قَبْلَهُ، وَالْاخِرِ بِلا اخِرٍ يَكُونُ
حمد خدائى را که اوّل همه آثار هستى اوست و قبل از او اوّلى نبوده، و آخر است بىآنکه پس از او آخرى
بَعْدَهُ، الَّذى قَصُرَتْ عَنْ رُؤْيَتِهِ اَبْصارُ النّاظِرينَ، وَعَجَزَتْ
باشد، خدایى که دیده بینندگان از دیدنش قاصر، و اندیشه
عَنْ نَعْتِهِ اَوْهامُ الْواصِفينَ. اِبْتَدَعَ بِقُدْرَتِهِ الْخَلْقَ ابْتِداعاً،
و فهم وصف کنندگان از وصفش عاجز است. به دست قدرتش آفریدگان را ایجاد کرد،
وَاخْتَرَعَهُمْ عَلى مَشِيَّتِهِ اخْتِراعاً، ثُمَّ سَلَكَ بِهِمْ طَريقَ اِرادَتِهِ،
و آنان را براساس اراده خود صورت بخشید، آنگاه همه را در راه اراده خود راهى نمود،
وَ بَعَثَهُمْ فى سَبيلِ مَحَبَّتِهِ، لايَمْلِكُونَ تَأْخيراً عَمَّا قَدَّمَهُمْ
و در مسیر محبت و عشق به خود برانگیخت، موجودات هستى از حدودى که
اِلَيْهِ، وَ لايَسْتَطيعُونَ تَقَدُّماً اِلى ما اَخَّرَهُمْ عَنْهُ، وَجَعَلَ لِكُلِّ
براى آنان معین فرموده قدمى پیش و پس نتوانند نهاد، و براى هر یک از آنان
رُوحٍ مِنْهُمْ قُوتاً مَعْلوماً مَقْسُوماً مِنْ رِزْقِهِ، لايَنْقُصُ مَنْ
روزى معلوم و قسمت شدهاى از باب لطف قرار داد، هر آن کس را که روزى فراوان
زادَهُ ناقِصٌ، وَ لايَزيدُ مَنْ نَقَصَ مِنْهُمْ زائِدٌ، ثُمَّ ضَرَبَ
داده احدى نمىتواند بکاهد، و هر آن کس را که روزى کاسته هیچ کس نتواند بیفزاید، آنگاه
لَهُ فِى الْحَيوةِ اَجَلاً مَوْقوُتاً، وَ نَصَبَ لَهُ اَمَداً مَحْدُوداً،
زندگى او را زمانى معین مقدّر فرمود، و پایانى محدود قرار داد،
يَتَخَطَّأُ اِلَيْهِ بِاَيّامِ عُمُرِهِ،وَ يَرْهَقُهُ بِاَعْوامِ دَهْرِهِ، حَتّى اِذا بَلَغَ
که با ایام عمر بهسوى آن پایان قدم برمىدارد، و با سالهاى زندگیش به آن نزدیک مىگردد، تا چون
َقْصى اَثَرِهِ، وَ اسْتَوْعَبَ حِسابَ عُمُرِهِ، قَبَضَهُ اِلى ما نَدَبَهُ
به آخر آن رسید، و پیمانه زمانش لبریز شد، جانش را مىگیرد و او را به سوى آنچه بدان خدایش خوانده
اِلَيْهِ مِنْ مَوْفُورِ ثَوابِهِ، اَوْ مَحْذُورِ عِقابِهِ، لِيَجْزِىَ الَّذينَ
از ثواب بسیار یا عذاب دردناک راهى مىکند، تا از پى عدالت خود
اَسآؤُا بِما عَمِلُوا، وَ يَجْزِىَ الَّذينَ اَحْسَنُوا بِالْحُسْنى، عَدْلاً
بدکاران را به کردار بدشان و نیکوکاران را به عمل صالحشان جزا دهد،
مِنْهُ، تَقَدَّسَتْ اَسْمآؤُهُ، وَ تَظاهَرَتْ الآؤُهُ، لايُسْئَلُ عَمَّا
منزّه است نامهاى او، و پىدرپى است نعمتهاى وى، کسى را نرسد که او را
يَفْعَلُ وَ هُمْ يُسْئَلُونَ. وَالْحَمْدُلِلَّهِ الَّذى لَوْ حَبَسَ عَنْ عِبادِهِ
را از کردهاش باز پرسد، ولى همه در معرض پرسش او باشند. و سپاس خداى را که اگر عبادش
مَعْرِفَةَ حَمْدِهِ عَلى ما اَبْلاهُمْ مِنْ مِنَنِهِ الْمُتَتابِعَةِ، وَاَسْبَغَ
را از معرفت سپاسگزارى بر عطایاى پیاپى که به آنان داده، و نعمتهاى پیوسته
عَلَيْهِمْ مِنْ نِعَمِهِ الْمُتَظاهِرَةِ، لَتَصَرَّفُوا فى مِنَنِهِ فَلَمْ يَحْمَدُوهُ،
که بر ایشان کامل ساخته محروم مىنمود نعمتهایش را صرف نموده و سپاس نمىگزاردند،
وَ تَوَسَّعُوا فى رِزْقِهِ فَلَمْ يَشْكُرُوهُ، وَ لَوْ كانُوا كَذلِكَ لَخَرَجُوا
و در روزى او فراخى مىیافتند و شکر نمىکردند، و اگر چنین مىبودند از حدود
مِنْ حُدُودِ الْاِنْسانِيَّةِ اِلى حَدِّ الْبَهيمِيَّةِ،فَكانُوا كَما وَصَفَ فى
انسانیت بیرون شده به مرز حیوانیت مىرسیدند،و چنان مىبودند که در
مُحْكَمِ كِتابِهِ: «اِنْ هُمْ اِلاّ كَالْاَنْعامِ بَلْ هُمْ اَضَلُّ سَبيلاً».
کتاب محکمش فرموده: «ایشان جز به چارپایان نمانند بلکه از آنان گمراهترند.»
وَالْحَمْدُ لِلَّهِ عَلى ما عَرَّفَنا مِنْ نَفْسِهِ، وَ اَلْهَمَنا مِنْ شُكْرِهِ، وَ فَتَحَ
سپاس خداى را بر آنچه از وجود مبارکش به ما شناسانده، و بر آنچه از شکرش به ما الهام فرموده، و بر
لَنا مِنْ اَبْوابِ الْعِلْمِ بِرُبُوبِيَّتِهِ، وَ دَلَّنا عَلَيْهِ مِنَ الْاِخْلاصِ لَهُ
آن درهاى دانش که به پروردگاریش بر ما گشوده، و براخلاصورزى در
فى تَوْحيدِهِ، وَ جَنَّبَنا مِنَ الْاِلْحادِ وَالشَّكِّ فى اَمْرِهِ، حَمْداً
توحید و یگانگیش ما را رهنمون شده، و قلب ما را از الحاد و شک در کار خودش دور داشته، چنان سپاسى
نُعَمَّرُ بِهِ فيمَنْ حَمِدَهُ مِنْ خَلْقِهِ، وَ نَسْبِقُ بِهِ مَنْ سَبَقَ اِلى
که با آن در حلقه سپاسگزاران از بندگانش زندگى بگذرانیم، و با آن بر هر که به خشنودى و بخشایش
رِضاهُ وَعَفْوِهِ، حَمْداً يُضىءُ لَنا بِهِ ظُلُماتِ الْبَرْزَخِ، وَيُسَهِّلُ
او پیشى جسته سبقت گیریم، سپاسى که تیرگیهاى برزخ را به سبب آن بر ما روشن کند، و راه رستاخیز را
عَلَيْنا بِهِ سَبيلَ الْمَبْعَثِ، وَ يُشَرِّفُ بِهِ مَنازِلَنا عِنْدَ مَواقِفِ
به سبب آن بر ما آسان نماید، و موقعیت و جایگاه ما را نزد گواهان آن روز بلند
الْاَشْهادِ، يَوْمَ تُجْزى كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ وَ هُمْ
گرداند، در روزى که همه سزاى عمل خود بینند بدون آنکه بر کسى
لايُظْلَمُونَ، يَوْمَ لايُغْنى مَوْلًى عَنْ مَوْلًى شَيْئاً وَ لاهُمْ
ستمى رود، روزى که هیچ دوستى چیزى از عذاب و کیفر را از دوست خود دفع نکند و ستمکاران
يُنْصَرُونَ،حَمْداً يَرْتَفِعُ مِنّا اِلى اَعْلى عِلِّيّينَ فى كِتابٍ مَرْقُومٍ
یارى نشوند، سپاسى که از جانب ما در پروندهاى که وضع نیکبختان در آن رقم خورده و مقربان حضرت او
يَشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُونَ، حَمْداً تَقَرُّ بِهِ عُيُونُنا اِذا بَرِقَتِ الْاَبْصارُ،
گواهان آنند به اعلى علیّین بالا رود، سپاسى که چون چشمها در آن روز خیره شود سبب
و تَبْيَضُّ بِهِ وُجُوهُنا اِذَا اسْوَدَّتِ الْاَبْشارُ، حَمْداً نُعْتَقُ بِهِ
روشنى دیده ما گردد، و هنگامى که چهرهها سیاه شود صورت ما به نورانیت آن سپید گردد، سپاسى که ما را
مِنْ اَليمِ ناراللَّهِ اِلى كَريمِ جِوارِاللَّهِ، حَمْداً – نُزاحِمُ بِهِ مَلآئِكَتَهُ
از آتش دردناک حق آزاد و در جوار کرم نامتناهیش جاى دهد،
الْمُقَرَّبينَ، وَنُضآمُّ بِهِ اَنْبِياءَهُ الْمُرْسَلينَ فى دارِالْمُقامَةِ الَّتى
شویم و درپیشگاه عنایتش جاى را بر ایشان تنگ کنیم، و به وسیله آن در سراى ماندگارى جاوید
لاتَزُولُ، وَ مَحَلِّ كَرامَتِهِ الَّتى لاتَحُولُ.والْحَمْدُ لِلَّهِ
و جایگاه سرمدى او که دگرگونى نپذیرد به صف پیامبران مرسل او متصل گردیم. و سپاس خداى را
الَّذِى اخْتارَ لَنا مَحاسِنَ الْخَلْقِ، وَ اَجْرى عَلَيْنا طَيِّباتِ الرِّزْقِ،
وَ جَعَلَ لَنَا الْفَضيلَةَ بِالْمَلَكَةِ عَلى جَميعِ الْخَلْقِ، فَكُلُّ خَليقَتِهِ
مُنْقادَةٌ لَنا بِقُدْرَتِهِ، وَصآئِرَةٌ اِلى طاعَتِنا بِعِزَّتِهِ. وَالْحَمْدُ لِلَّهِ
الَّذى اَغْلَقَ عَنّا بابَ الْحاجَةِ اِلاّ اِلَيْهِ، فَكَيْفَ نُطيقُ حَمْدَهُ؟
اَمْ مَتى نُؤَدّى شُكْرَهُ؟! لا، مَتى! وَالْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذى رَكَّبَ
یا چه زمانى مىتوانیم شکرش را بجاى آوریم؟ هیچگاه! و سپاس خداى را که در پیکر ما ابزار گشودن
فينا الاتِ الْبَسْطِ، وَ جَعَلَ لَنا اَدَواتِ الْقَبْضِ، وَ مَتَّعَنا بِاَرْواحِ
اندام را سوار کرد، و آلات بستن آنها را مقرر فرمود، و ما را از نسیمهاى حیاتبخش
الْحَيوةِ، وَاَثْبَتَ فينا جَوارِحَ الْاَعْمالِ، وَ غَذّانا بِطَيِّباتِ الرِّزْقِ،
بهرهمند کرد، و اعضاى انجام دادن کار به ما مرحمت فرمود، و ما را با روزیهاى پاکیزه خوراک داد،
وَ اَغْنانا بِفَضْلِهِ، وَ اَقْنانا بِمَنِّهِ، ثُمَّ اَمَرَنا لِيَخْتَبِرَ طاعَتَنا،
و به فضلش ما را بىنیاز کرد، و به عطاى خود سرمایه بخشید، آنگاه به ما دستور داد تا فرمانبرداریمان را بسنجد،
وَنَهانا لِيَبْتَلِىَ شُكْرَنا، فَخالَفْنا عَنْطَريقِ اَمْرِهِ،وَ رَكِبْنا مُتُونَ
و از انجام محرمات نهى فرمود تا شکر ما را بیازماید، بعد از این همه لطف از فرمانش سر پیچیدیم، و بر مرکب محرماتش
زَجْرِهِ، فَلَمْ يَبْتَدِرْنا بِعُقُوبَتِهِ، وَ لَمْ يُعاجِلْنا بِنِقْمَتِهِ، بَلْ
سوار شدیم، با این همه به عقوبت ما شتاب ننمود،و بر انتقام ما عجله نکرد، بلکه
تَاَنّانا بِرَحْمَتِهِ تَكَرُّماً، وَانْتَظَرَ مُراجَعَتَنا بِرَاْفَتِهِ حِلْماً.
از سرِ رحمت و از باب کرم با ما مدارا فرمود، و از سرِ مهربانى و از باب حلم بازگشت ما را از راه خطا انتظار کشید.
وَالْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذى دَلَّنا عَلَى التَّوْبَةِ الَّتى لَمْنُفِدْها اِلاّ مِنْ فَضْلِهِ،
سپاس خداى را که ما را به توبه و بازگشت راهنمایى کرد که این حقیقت را جز از عطاى او نیافتیم،
فَلَوْلَمْ نَعْتَدِدْ مِنْ فَضْلِهِ اِلاّ بِها لَقَدْ حَسُنَ بَلآؤُهُ عِنْدَنا، وَ جَلَّ
اگر همین یک عنایت را از فضل او به حساب آوریم هر آینه اِنعام او درباره ما نیکو، و احسانش
اِحْسانُهُ اِلَيْنا، وَ جَسُمَ فَضْلُهُ عَلَيْنا، فَماهكَذا كانَتْ سُنَّتُهُ فِى
در حق ما بزرگ، و بخشش او بر ما عظیم است، زیرا روش او در پذیرش
التَّوْبَةِ لِمَنْ كانَ قَبْلَنا، لَقَدْ وَضَعَ عَنَّا مالا طاقَةَ لَنا بِهِ، وَ
توبه در رابطه با گذشتگان چنین نبوده، بدون شک آنچه را در توانایى ما نبوده از ما برداشته،و
لَمْيُكَلِّفْنا اِلاّ وُسْعاً، وَ لَمْيُجَشِّمْنا اِلاّ يُسْراً، وَ لَمْ يَدَعْ لِأَحَدٍ مِنّا
جز در خور امکان ما به ما تکلیف نفرموده، و ما را به غیر از کار آسان وانداشته، و در این زمینه براى هیچ کدام از ما
حُجَّةً وَ لا عُذْراً، فَالْهالِكُ مِنّا مَنْ هَلَكَ عَلَيْهِ، وَالسَّعيد
حجت و بهانهاى باقى نگذاشته، پس در میان ما بدبخت کسى است که برخلاف رضاى او ترک طاعت کند، و خوشبخت
مِنّا مَنْ رَغِبَ اِلَيْهِ. وَالْحَمْدُ لِلَّهِ بِكُلِّ ما حَمِدَهُ بِهِ اَدْنى مَلآئِكَتِه
از ما کسى است که به سوى او توجه نماید. و سپاس خداى را به کلّ آن سپاسى که نزدیکترین ملائکه
اِلَيْهِ، وَاَكْرَمُ خَليقَتِهِ عَلَيْهِ، وَاَرْضى حامِدِيهِ لَدَيْهِ، حَمْداً
به او، و گرامىترین آفریدگان نزد او، و پسندیدهترین ستایشگران آستان او. وى را ستودهاند، سپاسى
يَفْضُلُ سآئِرَ الْحَمْدِ كَفَضْلِ رَبِّنا عَلى جَميعِ خَلْقِهِ،
بالاتر از سپاس دیگر سپاسگزاران مانند برترى پروردگارمان بر تمام مخلوقات، و او را
الْحَمْدُ مَكانَ كُلِّ نِعْمَةٍ لَهُ عَلَيْنا وَ عَلى جَميعِ عِبادِهِ الْماضينَ
سپاس و حمد دربرابر تمام نعمتهاى او که به ما و به بندگانش که در گذشته بوده اند و باقی بندگانش
وَالْباقينَ، عَدَدَ ما اَحاطَ بِهِ عِلْمُهُ مِنْ جَميعِ الْاَشْيآءِ، وَمَكانَ
که هستند و مىآیند دارد، سپاسى به عدد تمام اشیاء که دانش او بر آن احاطه دارد،
كُلِّ واحِدَةٍ مِنْها عَدَدُها اَضْعافاً مُضاعَفَةً اَبَداً سَرْمَداً اِلى
و چندین مقابل هر یک از آنها به طور جاوید و همیشگى
يَوْمِ الْقِيمَةِ، حَمْداً لامُنْتَهى لِحَدِّهِ، وَ لاحِسابَ لِعَدَدِهِ، وَلا
تا روز قیامت، سپاسى که حدش را پایانى، و شماره آن را حسابى، و پایان
مَبْلَغَ لِغايَتِهِ، وَ لاَانْقِطاعَ لِأِمَدِهِ، حَمْداً يَكُونُ وُصْلَةً اِلى
آن را نهایتى، و مدت آن را انقطاعى نباشد، سپاسى که باعث رسیدن به
طاعَتِهِ وَ عَفْوِهِ، وَ سَبَبَاً اِلى رِضْوانِهِ، وَ ذَريعَةً اِلى مَغْفِرَتِهِ،
طاعت و بخشش او، و سبب رضا و خشنودى او، و وسیله آمرزش او،
وَ طَرِيقاً اِلى جَنَّتِهِ، وَ خَفيراً مِنْ نَقِمَتِهِ، وَ اَمْناً مِنْ غَضَبِهِ،
و راه به سوى بهشت او، و پناه از انتقام او، و ایمنى از غضب او،
وَ ظَهيراً عَلى طاعَتِهِ، وَ حاجِزاً عَنْ مَعْصِيَتِهِ، وَ عَوْناً
و یار و مددکار بر طاعت او، و مانع از معصیت او، و کمک بر
عَلى تَاْدِيَةِ حَقِّهِ وَ وَظآئِفِهِ،حَمْداً نَسْعَدُ بِهِ فِى السُّعَدآءِ
اداء حق و وظائف حضرت او باشد، سپاسى که به سبب آن در گروه نیکبختان
مِنْ اَوْلِيآئِهِ، وَ نَصيرُ بِهِ فى نَظْمِ الشُّهَدآءِ بِسُيُوفِ اَعْدآئِهِ،
از دوستانش درآئیم، و در سلک شهیدان به شمشیر دشمنانش قرار گیریم،
اِنَّهُ وَلِىٌّ حَميدٌ.
که همانا حضرت او یارى دهنده و ستوده است.