شعرزیبا برای تندیس فارغ التحصیلی
کسی کو خرد را ندارد ز پیش دلش گردد از کرده خویش ریش
به گفتار دانندگان راه جوی به گیتی بپوی و به هر کس بگوی
ز هر دانشی چون سخن بشنوی از آموختن یک زمان نغنوی
شعر زیبا برای تندیس دانشجویی
به دانش گرای و بدو شو بلند چو خواهی که از بد نیابی گزند
ز دانش در بی نیازی بجوی و گر چند سختیت آید به روی
ز نادان بنالد دل سنگ و کوه ازیرا ندارد بر کس شکوه
شعر برای تندیس دانشگاهی
گویند عارفان هنر و علم کیمیاست وآن مس که گشت همسر این کیمیا طلاست
فرخنده طائری که بدین بال و پر پرد همدوش مرغ دولت و همعرصه هماست..
شعر نو و طنز برای تندیس دانشچویی فارغ التحصیلی
دانشگاه و خاطره هاش، امتحانا و نمره هاش
فرآوری با سختیاش، تکثیریا و زیستیاش
آخر ترم با فرجه هاش، میانترم و دلهره هاش
آموزش و بخش نامه هاش، توصیه ها و قانوناش
پودینه و پاس دادناش، حذف و اضافه کردناش
غیبتامون با سختیاش، حکمای تو برد زدناش
دانشگاه وآب وهواش، سرویسا و دویدناش
دانشکده دور بودناش، رفتن و دیر رسیدناش
هفت ترمم و گذشته هاش، ذهنا همه زدودناش
ظرفیتا افزودناش، حافظه ته کشیدناش